صفحه شخصی جلال بهرامی   
 
نام و نام خانوادگی: جلال بهرامی
استان: اصفهان - شهرستان: اصفهان
رشته: کارشناسی عمومی
تاریخ عضویت:  1390/10/07
 روزنوشت ها    
 

 شبی از شب ها بخش عمومی

10

شبی از شب ها،شاگردی در حال عبادت وتضرع و گریه و زاری بود.

در همین حال مدتی گذشت تا این که استاد خود را بالای سرش دید که با تعجب و حیرت او را نظاره می کند.

استاد پرسید:برای چه این همه ابراز نارا حتی و گریه و زاری میکنی؟

شاگرد گفت:برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم وبرخرداری از لطف اخداوند !

استاد گفت سوالی میپرسم پاسخ ده؟

شاگرد گفت با کمال میل استاد

استاد گفت اگر مرغی را پرورش دهی هدف تو از پرورش آن چیست؟

شاگرد گفت :خب معلوم است استاد؛برای ان که از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم.

استاد گفت :اگر آن مرغ برایت گریه وزاری کند آیا از تصمیم خود منصرف خواهی شد؟

شاگرد گفت :خب راستش نه....نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ برای خود تصور کنم

استاد گفت: حالا اگر این مرغ برایت تخم طلا دهد چه؟آیا باز هم او را خواهی کشت تا از آن بهره مند گردی؟

شاگرد گفت:نه هرگز استاد مطمئنا ان تخم ها برایم مهمتر و با ارزش تر خواهند بود!

استاد گفت پس تو نیز برای خداوند چنین باش!

همیشه تلاش کن تا با ارزش تر از جسم ،گوشت،پوست و استخوانت گردی.

تلاش کن آنقدر برای انسان ها،هستی و کائنات خداوند مفید و با ارزش شوی.

تا مقام لیاقت توجه،لطف و رحمت او را ،بدست آوری.

خداوند از تو گریه وزاری نمیخواهد!

او،از تو حرکت،رشد،تعالی و با ارزش شدن را می خواهد و میپذیرد ،

نه ابراز ناراحتی وگریه و زاری را ..............

دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 ساعت 10:31  
 نظرات    
 
حسین غفوری 21:49 دوشنبه 16 اردیبهشت 1392
1
 حسین غفوری
فوق العاده زیبا بود
احمد انصاری 15:38 سه شنبه 17 اردیبهشت 1392
0
 احمد انصاری
جالب بود وآموزنده .متشکر